کد مطلب:28680 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

پاسخِ ابن عبّاس به عمرو بن عاص












2553. أنساب الأشراف - به نقل از عیسی بن یزید:چون ابن عبّاس آن نامه و شعر را خواند، آنها را بر علی علیه السلام نیز برخوانْد. علی علیه السلام گفت:«خداوند، فرزند عاص را بكشد! چه چیز، او را در تو به طمع انداخت؟ ابن عبّاس! به او پاسخ گوی. شعرش را [ هم ]فضل بن عبّاس بن ابی لهب پاسخ گوید».

سپس عبد اللَّه بن عبّاس، به عمرو بن عاص چنین نوشت:

امّا بعد؛ من در میان [ مردمِ] عرب، هیچ كس را كم شرم تر از تو نمی شناسم. خواهشِ نَفْس، تو را به سوی معاویه كشانْد و دین خویش را به بهایی اندك به وی فروختی. سپس به طمعِ این حكومت، مردم را به اشتباه در ظلمتی سخت افكندی و آن گاه كه به نتیجه[ ی دلخواهت] نرسیدی، وانمود كردی پاسدار خون [ مسلمان]ها هستی، چنان كه اهل دیانت هستند؛ و خویشتنداریِ پارسایان را از خود نشان دادی. امّا، از این كار، هدفی جز مهیب جلوه دادنِ جنگ و درهم شكستنِ عراقیان نداری. اگر این كار را برای خدا می كنی، پس مصر را ترك گو و به خانه ات بازگرد، كه در این جنگ، معاویه همچون علی نیست.

علی، جنگ را به حق آغاز كرد و به حجّت، فرجام بخشید؛ ولی معاویه آن را با ستم شروع كرد و به زیاده روی كشانید. شامیان [ هم] در این جنگ، همانند عراقیان نیستند. عراقیان با علی كه از ایشان بهتر است، بیعت كردند؛ حال آن كه شامیان با معاویه كه خودشان از او بهترند، دست بیعت دادند. تو و من نیز در این جنگ، یكسان نیستیم. من خدای را می خواهم و تو مصر را. پس اگر در پیِ شرّی، ما زمان را از دست نمی دهیم؛ و اگر در پیِ خیری، بر ما پیشی نمی گیری.

سپس فضل بن عبّاس بن عُتْبه را فرا خواند و گفت:ای پسر عمو! عمرو بن عاص را پاسخ گو.

وی [ در ابیاتی ]گفت:

ای عمرو! از نیرنگ و حیله دست بردار و [ دنبال كار خویش] رو

كه تو را در بیرون شدن از [ راهِ] هدایت، درمانی نیست؛

جز ضربه های پیاپی نیزه در گلوگاه هایتان

و ضربت های پُرشتاب كه پوست سر را می شكافند.

این است آنچه در هر نبردی، برای شما فراهم كرده ایم

مگر آن كه از علی و ابن عبّاس پیروی كنید.

امّا علی؛ آن است كه خدا او را برتری بخشیده

چندان كه شرافتی برتر از همه مردم یافته است.

خداوند بر تو [ حكومتِ] مصر را مبارك ندارد كه برایت شرّ در پی آورَد

و بهره تو از آن، جز جرعه ای نباشد.[1].









    1. أنساب الأشراف:88/3، شرح نهج البلاغة:64/8، الإمامة والسیاسة:132/1